ن : مهران
ت : جمعه 20 تير 1393
ز : 10:23 |
+
غرورت نمیــذاره برگردی؟؟؟.میدونـــــــم!جوابمو نمیدی؟؟؟.میدونــــــــم!سکوت کردی؟؟؟.میدونــــــم!محلم نمیذاری؟؟؟.میدونـم!دستاتو بم نمیدی؟؟؟.میدونــم!میــــرسه اونروزی کهمیخوای برگردی!تلفن و برمیداری.زنگ میــــــزنی.بوق .بوق .بوق .برنمیــدارم!عصبی میشـــــی فوش میـــــدیبا خودت میگی.کلاس گذاشتم!روز دومزنگ میزنی .بوق.بوق.بوق .برنمیدارم!با خودت میگی غلط بکنم دیگه بش زنگ بزنم!روز سوم.رد میشی از جلوی کوچمون میبینی علاميه ی یه بنده خدایی وزدن سر کوچــــــــــــه !دلت میسوزه!میگی بیچاره!جوون بودهمیای نزدیک تـــرمیگی چقد قیافش آشنا میزنه!میای نزدیک تر.جوان ناکام .؟ !ئه !اینکه منم!.بالاخره برگشتی!؟.ببخشیــــــــد!نمیتونم جلو پاتبلند شــــــــم!آخه زیر خاکــــــــــــم!دیدی آخر خرابـــــــــت شدم؟دیدی همه چیزم خاک شـــــــــد؟.عشقم!.چه قدخوشــــــگل شدی!چه مشـــــکی بت میاد!کاش زودترمیمــــــردم!.ئه!گریه نکن دیگــه!یادته روز رفتنـــــــــت؟گریه میکـــــــردم.التماس میکــــــردم..میگفتم نــــــرو..روزای بعدش چی؟یادتـــه؟التماس میکردم برگـــردی.?آخه گریه نکن!آخه نمیتونم اشکاتو ببینم!آخه زیرخاکم!آخه نمیتونم بلند شم!چی دارم میشنوم!!التماس میکنـــــــی برگردم؟؟؟.عشقم!.آروم باش.»غرورت«نذاشت....
نظرات شما عزیزان: